معنی تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن, معنی تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن, معنی تrsdk f[xء lcbj، ocb lcbj، fcoi lcbj, معنی اصطلاح تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن, معادل تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن, تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن چی میشه؟, تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن یعنی چی؟, تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن synonym, تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن definition,